دل نوشته های یک مرد

هیچکس تنهایی ام را حس نکرد لحظه ویرانیم را حس نکرد آنکه سامان غزلهایم از اوست بی سر و سامانی ام را حس نکرد

دل نوشته های یک مرد

هیچکس تنهایی ام را حس نکرد لحظه ویرانیم را حس نکرد آنکه سامان غزلهایم از اوست بی سر و سامانی ام را حس نکرد

طبقه بندی موضوعی

شعر سپید 10

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۵۰ ب.ظ

دل ساده  

دل ساده

تا کی میخوای منتظرش باشی . ای دل ساده و نفهم

تو که هر جا گیر کردی منم به ورطه نابودی کشوندی تا کی باید تاوان تو را بدهم

تا کی جور وابستگی ها و گره خوردن هایت را بکشم

من و تو جوونی پیر کردی بعد عمری سرافکنده غم تو شدم

دیگه حوصله نازکردنهای معشوقه هایت نیست

کاش بجای تو سنگ میگذاشتم مثل همه اونایی که بهشون دل بستی

ولی عیبی نداره تو باش

ما که سوختیم به پای ماجراجوئی هایت ولی

تو را جان عزیزت مراعات منم بکن

ای دل ساده من

  • علی شریفی صادقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی